سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کبوتر نامه بر
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 92 دی 29 توسط یک طلبه | نظر

خانه ‏ای را که رسول خدا(ص) در آن متولد شده، با نام ‏«مولد النبی‏» می‏ شناسند. این مکان در نزدیکی مسجد الحرام و در انتهای باب صفا قرار دارد.

محل تولد پیامبر (ص) در ابتدای شعب ابی طالب قرار داشته و همینک در فاصله محل میلاد تا مسعی سنگ فرش است.

در تاریخ آمده است که وقتی رسول خدا(ص) به مدینه هجرت کرد، این خانه در اختیار عقیل، فرزند ابو طالب بود و پس از آن در اختیار اولاد و نوادگان وی قرار داشت. بعدها خیزران، همسر هارون، آن را خریداری کرد.


مسلمانان این خانه را گرامی می‏داشتند و به ویژه در شب تولد پیامبر(ص) مراسمی در آنجا برگزار می‏کردند. در پی روی کار آمدن دولت سعودی، همزمان با خراب کردن این قبیل اماکن، محل مولد النبی هم تخریب شد.

تنها با اصرار شیخ عباس قطان شهردار وقت مکه و درخواست وی از ملک عبد العزیز قرار شد تا در آنجا کتابخانه‏ ای بنا کنند که امروزه به نام‏ «مکتبة مکة المکرمه‏» شناخته می‏شود.در حال حاضر بر سر در این مکان تابلوئی با عنوان «مکتبة مکة المکرمه‏» نصب است. 




نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92 دی 23 توسط یک طلبه | نظر

یزید، مجرم اصلی در فاجعه خونبار کربلا بود، تنها سه سال پس از این فاجعه در 38 سالگی با ننگ‌آمیزترین مرگ‌ها از دنیا رفت و با مرگش، حکومت ننگین خاندان ابوسفیان نیز پایان یافت.

تاریخ اسلام از قاتلان امام حسین (ع) به عنوان شقی‌ترین و بی‌رحم‌ترین افراد یاد می‌کند. افرادی که به طمع درهم و دینار و در بالاترین حالت، حکومت ری و قبای حکمرانی بر گروه مردمان، خون فرزند رسول گرامی اسلام (ص) را که به خون خدا «ثارالله» تعبیر شده است، ریختند.

«مَیسون» مادر یزید ( دختر بجدل کلبی )، زنى ناشایست بود که طبق گواهى بسیارى از منابع تاریخى از راه نامشروع یزید را (در سال 25 یا 26 هجری، متولد شد و در 14 یا 15 ربیع الاول سال 64 هجری به هلاکت رسید) به دنیا آورد؛ گرچه معروف آن است که معاویه پدر یزید است. پس از آنکه معاویه از میسون جدا شد و یزید را به طایفه میسون فرستاد، افزون بر اخلاق ظاهرى بادیه نشین و صحراگزینى، در یزید خصوصیاتی چون علاقه به شکار، اسب سوارى، تربیت حیوانات و بازى با سگ و میمون، شراب‏خوارى، رقص، سگ‏بازى و خوش‏گذرانى جزء طبیعت وجودى وى در آمد.

علاقه چشم‏گیر یزید به شعر و شعرسرایى و توصیف مى، مى‏گسارى و معشوقه در اشعار او بیانگر روحیه‏ اى به دور از سیاست و حکومت است. او از شجاعت، دلاورى و رزم‏هاى مشهور قبیله‏اى بهره‏ اى نداشت و از ویژگى‌هاى گذشتگان خود همچون «عتبه» و «ولید» و یا عموى خود «شیبه» به کلّى دور بود؛ اما از نظر عیّاشى، خوش‏گذرانى، لهو و لعب شیفتگى خاصّى از خود نشان مى‏داد.

علامه حلی در صفحه 95 از «منهاج الکرامه» درباره یزید اینگونه می نویسد: «مردم در دریاى خون شناور بودند به طوری که خون به قبر رسول خدا(ص) رسیده، روضه و مسجد پر از خون شده بود. بعد از آن به دستور یزید در شهر مکّه منجنیق‌ها نصب کرده کعبه را آتش زده و ویران کردند».

در کتاب «الفتوح» درباره رفتار سپاه یزید با مردم مدینه و یورششان به مکه به فرماندهی حُصین بن نُمَیر و سنگباران کردن کعبه با منجنیق، آمده است.

در حالى که رسول خدا فرموده بود: «قاتل حسین در تابوتى از آتش بوده و نصف عذاب اهل دنیا را مى‌چشد، به طوری که دست و پایش را به زنجیرهاى آهنین بسته او را با سر میان آتش می افکنند».

 

در نحوه مرگ یزید چند روایت متفاوت وجود دارد:

روایت اول: سیدبن طاووس در لهوف می گوید:

یزید روزی با اصحابش به قصد شکار به صحرا رفت. به اندازه دو یا سه روز از شهر شام دور شد، ناگاه آهویی ظاهر شد یزید به اصحابش گفت: خودم به تنهایی در صید این آهو اقدام می‌کنم کسی با من نیاید. آهو او را از این وادی به وادی دیگر می‌برد. نوکرانش هر چه در پی او گشتند اثری نیافتند.یزید در صحرا به صحرانشینی برخورد کرد که از چاه آب می‌کشید. مقداری آب به یزید داد ولی بر او تعظیم و سلامی نکرد.

یزید گفت: اگر بدانی که من کیستم بیشتر من را احترام می‌کنی! آن اعرابی گفت ای برادر تو کیستی؟ گفت: من امیرالمومنین یزید پسر معاویه هستم. اعرابی گفت: سوگند به خدا، تو قاتل حسین بن علی(علیهماالسلام) هستی ای دشمن خدا و رسول خدا.اعرابی خشمگین شد و شمشیر یزید را گرفت که بر سر یزید بزند، اما شمشیر به سر اسب خورد، اسب در اثر شدت ضربه فرار کرد و یزید از پشت اسب آویزان شد. اسب سرعت می‌گرفت و یزید را بر زمین می‌کشید، آنقدر او را بر زمین کشید که او قطعه قطعه شد. اصحاب یزید در پی او آمدند، اثری از او نیافتند، تا این که به اسب او رسیدند فقط ساق پای یزید روی رکاب آویزان بود.

روایت دوم: شیخ صدوق می‌فرماید: یزید شب با حال مستی خوابید و صبح مرده او را یافتند در حالی که بدن او تغییر کرده،مثل آنکه قیر مالیده باشند.بدن نحسش را در باب الصغیر دمشق دفن کردند.

روایت سوم: هبی از محمد بن احمد بن مسمع نقل می‏کند که گفت: یزید مست کرد و بلند شد که بر قصد. اما با سر بر زمین خورد که سرش شکافت و مغزش آشکار شد.

بلاذری در انساب الاشراف می‏نویسد: پیری از شامیان به من گفت: علت مرگ یزید این بود که او در حالت مستی بوزینه ‏اش را بر الاغ سوار کرد. سپس به دنبال او آن گونه دوید که گردنش شکست، یا چیزی در درونش [ احتمالا زهره اش] پاره گردید.

روایت چهارم: در «الکامل فی التاریخ» آمده است : یزید بن معاویه در پانزدهم ربیع الاول سال 64 قمری در اطراف دمشق به علت برخورد پاره‌سنگی که از منجنیقی پرتاب شده‌بود و به یک طرف صورت وی برخورد کرده بود به بیماری‌ای مبتلا شد و این بیماری مرگ وی را به همراه داشت. پس از آن، وی در قبرستان باب الصغیر که در حوالی همان شهر است دفن گردید.

همچنین گزارش شده که صورت او پس از مرگ، همچون قیر، سیاه شد و با ظاهری چون باطنش به عالم آخرت منتقل شد.

 

گفتنی است که عباسیان، در سال‌های نخست حکومتشان، قبرهای یزید، معاویه و عبدالملک بن مروان را نبش کردند و استخوان‌های باقی‌مانده آنان را آتش زدند.




نظر آیت الله بهجت درباره عید الزهرا (سلام الله علیها)

آیت الله محمدتقی بهجت (رحمه الله) درباره برگزاری مجالس به مناسبت حضرت زهرا سلام الله علیها (عیدالزهراء) توصیه می‌فرمودند که به بیان فضایل اهل بیت (سلام الله علیهم) به ویژه حضرت زهرا (سلام الله علیها) و بیان حدیث ثقلین پرداخته شود. به فرموده ایشان شیوه مرحوم آیت الله بروجردی (رحمه الله) نیز همین بوده است؛ یعنی بیان مشترکات میان شیعه و اهل تسنن و ترک مطاعن و مثالب یا لعن و سب آشکار.

آیت الله بهجت درباره برخی از رفتارها به نام عید الزهرا (سلام الله علیها) فرمودند: «چه بسا... این کارها موجب اذیت و آزار و یا قتل شیعیانی که در بلاد و کشورهای دیگر در اقلیت هستند گردد در این صورت اگر یک قطره خون از آنها ریخته شود ما مسبب آن و یا شریک جرم خواهیم بود».

آیت الله بهجت بر ضرورت دقت شیعیان در گفتار و رفتار تأکید بسیاری داشتند که مبادا موجب تحریک اهل سنت شود و بسیار بر تقیه عملی و قولی تاکید می کردند اما تقیه و تزلزل قلبی را حرام می دانستند.




نوشته شده در تاریخ جمعه 92 دی 20 توسط یک طلبه | نظر بدهید

قبله دلها - حرم امام رضا علیه السلام

برای دریافت سایز یزرگتر روی عکس کلیک کنید




نوشته شده در تاریخ شنبه 92 دی 14 توسط یک طلبه | نظر بدهید

ax366ap14h3s14dlrcu فرق یوزپلنگ با پلنگ

این پلنگ دارای چه نوع بیمه‌ای است، که بدون دغدغه و بروکراسی‌های کاذب اداری راحت تحت درمان و مراقبت‌های پزشکی قرار می‌گیرد.

ای کاش من یک پلنگ جانباز بودم شاید دیگر دغدغه بیماریم که ناشی از عوارض جنگ بود را نداشتم؛ می‌خواهم بدانم آیا ارزش یک پلنگ بیشتر است یا ارزش یک جانباز؛ اینها همه سوالاتی است که ذهنم را مشغول کرده می‌خواهم بدانم رفتن به جبهه کاری درست بوده و دفاع از همنوعانم که برایم یک تکلیف بوده و آنرا به جای آورده‌ام هم اکنون مرهم دردهای پنهانم و زجر شبانه‌ام به عهده کدام نهاد است.

من برای تسکین دردم نیاز به مرهم درد دارم چه کسی باید پاسخگو باشد نمی‌گویم رسیدگی به حیوانات کاری پسندیده نیست اما بر این باورم که انسان‌ها نیز نیاز به همدلی و محبت دارند.

وقتی برای نجات پلنگ خرم آبادی تمام سازمان‌ها و نهادها بسیج می‌شوند و به او امکانات درمانی و رفاهی می‌رسانند در مرکز استان شاهد پرپر شدن جانبازی هستیم که به جهت کمبود دارو و عدم امکانات پزشکی و دیر رسیدن دارو آن جانباز به دیار معبودش می‌شتابد و خانواده‌های غیر جانباز در کشور به جهت عدم امکانات و نداشتن بودجه کافی برای بیماران خاص جان به جان آفرین تسلیم حق می‌شوند.

بیایید چاره‌ای بیندیشیم همانطور که می‌شود برای نجات جان یک حیوان همه سازمان‌ها را بسیج کرد پس برای نجات جان یک انسان راحت‌تر می‌شود چاره‌ای اندیشید؛ وجدان‌های بیدار مسئولان را از خواب غفلت بیدار کرد.

مطالب فوق چکیده‌ای از ایمیل یکی از جانبازان گرگانی است که به وب مظلومین شیمیایی ارسال شده است.




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 92 دی 11 توسط یک طلبه | نظر




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92 دی 10 توسط یک طلبه | نظر بدهید

وقتی که پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله) از طرف خدا مأمور شد که دعوت خود را علنی نماید، به بالای کوه مروه رفت و مردم را این‌گونه خطاب قرار دادند: «قُولُوا لا اِلهَ إِلّا اللهُ تُفْلِحُوا؛ بگویید معبودی جز خداوند نیست تا رستگار شوید.»

ابولهب به سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله) سنگ پرتاب کرد و پیامبر را زخمی نمود، در حالی که فریاد می‌زد: «ای مردم از او پیروی نکنید؛ او دروغگوست». به دنبال این اقدام ابولهب، قریشیان آزار بسیاری به پیامبر رسانده و بارها به حضرت صدمه زدند، تا این که ملکی بر پیامبر نازل شد و عرض کرد: «یا رسول الله من ملک موکّل کوه‌ها هستم. خداوند مرا فرستاده تا به تلافی آزاری که مردم قریش به تو رسانده‌اند، دو کوه اخشب  را بر سر ایشان خراب کنم». پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «لا، إِنَّ قَوْمِی لا یَعْلَمُونَ؛ نه! قوم من جاهل‌اند و نمی‌دانند.»

آری، پیامبر عظیم‌الشأن اسلام نسبت به امّت خویش بسیار مهربان و صبور بود. در قرآن مجید آمده است: «أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ؛ آیا ما به تو شرح صدر ندادیم (تا بتوانی مردم را تحمل کنی)؟

هنگام ارتحال رسول اکرم صلی الله علیه و آله، ‌حضرت جبرئیل علیه السلام نازل شد و گفت: «ای رسول خدا! همه چیز برای مهمانی آماده است. پیامبران و ملائکه به استقبال آمده‌اند؛ آیا آماده‌اید؟» فرمود: «نه، امّتم چه می‌شوند؟» پاسخ آمد: «وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَی؛ پروردگار تو، به قدری به تو اعطا خواهد نمود که راضی شوی.»

یعنی باب شفاعت برای تو مفتوح است و این گونه است که آرزوی پیامبر در مورد شفاعت امّت با وعده الهی محقق می‌گردد.




مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.