با همسرتان حرف بزنید!
بله، گاهی اوقات زندگی خیلی تلخ میشود چون زن و شوهر با یکدیگر حرف نمیزنند. بسیاری از مردم بیشتر به دنبال یک شنونده میگردند تا یک همصحبت. گاهی زن و شوهرهایی پیدا میشوند که بیست سال از ازدواجشان میگذرد ولی یکبار هم نشده بیست دقیقه بنشینند و واقعاً به حرفهای یکدیگر گوش دهند. اگر چه آدم نسبتاً موفقی هستی اما از خانوادهات غافل بودهای.
همه ما رنگ مو، رنگ چشم، قد، هوش و... را از والدین خود به ارث می?بریم. اگر پدر و مادر زندگی سالمی? داشته باشند، احتمال این?که توانمندی?ها?ی ذهنی کودکشان ظهور یابد، خیلی بیش?تر است. پدری که لقمه حرام وارد زندگی?اش نشده است، حق و ناحق نمی?کند و مراقب تغذیه?اش است یا مادری که به این نکته?ها توجه می?کند و در محیطی زندگی می?کند که آرامش روحی و روانی دارد، طبعاً نطفه?ای که از آن?ها منعقد می?شود، سالم?تر است؛ زیرا پدر و مادر در معرض تأثیرهای زیان?آور محیطی نبوده?اند و گرفتار تنش و اضطراب نشده?اند. چنین پدر و مادری که به خداوند و معاد معتقدند و از هدف زندگی سالم آگاهند، نه?تنها برای خود، بلکه برای فرزندشان نیز ارزش قائلند. چنین کودکانی به?موقع می?خوابند و سر وقت بیدار می?شوند، سرگرمی?های مضر ندارند و از آغاز می?آموزند که به دیگران احترام بگذارند. این کارها به آن?ها اجازه می?دهد که نیروهای فکری?شان را آزاد کنند. کودکان تیزهوش از جمله نعمت?ها?یی هستند که در جامعه ما متولد می?شوند، رشد می?کنند و نقش مهمی ?در توسعه کشور دارند.
بیش?تر صاحب?نظران در تعریف هوش از نظر علمی ?می?گویند: «هوش یعنی توانایی حل مسائل و انطباق آن?ها با شرایط تغییر?یابنده محیطی. افراد باهوش کسانی هستند که می?توانند مسائل و مشکلات جاری را به?راحتی حل?و?فصل کنند و خود را به?گونه?ای با محیط انطباق دهند که کارها را به?خوبی پیش برند.»
حدود 70?درصد مردم دارای ضریب هوشی 85 تا 115 هستند که به این هوش، هوش طبیعی گفته می?شود. به ضریب هوشی70 تا 85 درجه نیز هوش مرزی می?گویند؛ یعنی مرز بین هوش طبیعی و عقب?ماندگی ذهنی و پایین?تر از این، عقب?ماندگی ذهنی است که درجه?ها?ی خفیف، متوسط و شدید دارد. ما به تعداد افراد، با هوش مرزی و عقب?مانده? ذهنی، افراد هوشمند و نابغه داریم؛ یعنی کسانی که ضریب هوشی?شان 115 به بالا است. افراد باهوش کسانی هستند که هوششان از حد عادی مقداری بالاتر است.
مانند کسی که در تمام عمر لای بستری از پر قو زندگی کرده است، تکفرزندها نیز تحمل ناملایمتهای زندگی را ندارند. آنها از روزی که به دنیا میآیند تا روزی که بزرگ میشوند و سنین مختلف را تجربه میکنند در خانه بیرقیب هستند.
بچههای یکدانه چون خواهر و برادری ندارند که مجبور شوند در شرایط مختلف با آنها رقابت کنند یا حتی بر سر به دست آوردن چیزهای مورد علاقه خود با آنها بجنگند و مبارزه کنند در دنیایی بیرقیب و شریک غوطه میخورند که تنها حاضران در آن پدر و مادر هستند؛ همان دو نفری که همواره نقش حامی را برای آنها بازی میکنند.
به همین علت است که روانشناسان روی این دنیای بیرقیب خط بطلان میکشند و معتقدند که در چنین فضایی حتی مراحل رشد کودک نیز مختل میشود. آنها توضیح میدهند که چون این کودکان کسی را ندارند که با او بازی، رقابت یا حتی دعوا کنند یا او را به عنوان همدم و دوست خود در خانه انتخاب کنند، نمیتوانند برخی از احساسات را تجربه کنند و فرصتی برای کنترل و مدیریت این احساسات به دست بیاورند.
روانشناسان میگویند اینکه کسی به بلوغ روانی برسد حتما ارث در آن دخیل نیست، بلکه یادگیری نیز در این اتفاق نقش دارد. شناخت از خود، میزان واقعبینی و توانایی انتخاب موثر از مصادیق بلوغ روانی است که البته بسادگی نیز به دست نمیآید. این ویژگیها محصول زندگی در جمع و ارتباط با انسانهای دیگر است که چون احتمال برقراری چنین ارتباطی برای تکفرزندها کمتر از بچههای خانوادههای شلوغ است، میتوان نتیجه گرفت? رسیدن تکفرزندها به بلوغ روانی مشکلتر از سایر افراد است. کودکی که تنها فرزند خانواده است چون پدر و مادری دارد که در همه شرایط سپر بلای او هستند کمتر به صورت مستقیم با مشکلات روبهرو میشود و پدیدههایی چون شکست، ناکامی، طرد شدن یا نادیده گرفتهشدن را کمتر تجربه میکند، در حالی که چشیدن طعم این اتفاقات لازمه زندگی و رسیدن به بلوغ روانی است.
پدر و مادرهای تکفرزندها همیشه دلشان هزار راه میرود. آنها نگرانند که مبادا برای فرزند یکدانهشان اتفاقی بیفتد و آسیب ببینند. آنها درست مثل سایه، حتی نزدیکتر از سایه پشت سر فرزندشان راه میافتند و از او حمایت میکنند تا آب در دل او تکان نخورد. عجیب نیست اگر مادری روزی چند بار به اتاق کودکش سر بزند و از حالش جویا شود، غریب نیست اگر پدری حتی اجازه ندهد فرزندش تا حیاط خانه یا کوچه تنها برود، دور از ذهن نیست اگر فرزند حتی وقتی بزرگ شد و به سن مدرسه رسید باز هم پدر ومادر نخواهند او را تنها به مدرسه بفرستند و... .
پدر و مادری که یک بچه بیشتر ندارند همیشه دلواپس هستند که مبادا اتفاقی هولناک برای فرزندشان بیفتد و او را از آنها بگیرد برای همین همهجا همراه آنها میروند و حتی در جمع او و دوستانش حاضر میشوند و فرزند را میپایند چون از دست دادن او برایشان کابوس است.
اما این فقط پدر و مادرها نیستند که تاوان تکفرزندی را پس میدهند، بلکه تکفرزندهای خانواده نیز از این شرایط رنج میبرند. آنها دوستانی دارند که آزادانه در کوچه و خیابان بازی میکنند و به اردو میروند و اتفاقات مختلف را تجربه میکنند بدون اینکه کسی از به خطر افتادن آنها دچار کابوس شود. این بچهها کابوسهای پدر و مادرشان را از بچههای همسن و سال خود مخفی میکنند، چون میدانند از نگاه دوستانشان چنین پدر و مادری اسباب خنده و طعنه شنیدن هستند. این شرایط تا بزرگسالی تکفرزندها نیز ادامه پیدا میکند چون پدر و مادرها نمیخواهند دست از حمایتهای همهجانبهشان بردارند. آنها حتی پس از ازدواج نیز با تمام توان، کمر به حمایت از تنها فرزندشان میبندند، چون معتقدند حالا که فرزند از آنها جدا شده باید باشدت و حدت بیشتر، عشقشان را نثار او کنند.
این نثار عشق و فداکاری همان احساس تلخی است که به مذاق همسر تکفرزندها خوش نمیآید. همسران این افراد دوست دارند با زن یا مردی مستقل زندگی کنند، اما ورود بیمحابای والدین همسر این تمایل آنها را سرکوب میکند تا آنجا که ممکن است روزی برسد که همسر تکفرزندها به این وضع اعتراض کند و ابرهای تیره را بر آسمان زندگی مشترک بنشاند.
او یکدانه است؛ یک بچه در یک خانواده سه نفره. او تنهاست، چون غیر از خودش بچهای در خانه نیست که صدایش را با صدای او در هم بیامیزد و آرزوهایش را با آرزوهای او جمع کند و از شوق داشتن خواهر یا برادر شیطنت کند.
یکدانهها چشم و چراغ خانهاند؛ تکدانههای عزیزکردهای که در خانه روی چشم نگهشان میدارند. مردم کوچه و بازار میگویند یکی یکدانهها لوس و نازک نارنجیاند و تحمل شنیدن حرف مخالف را ندارند، برای همین برخی آدمها نمیتوانند با آنها کنار بیایند.
تکفرزندها از این قضاوتها باخبرند. آنها دلشان از این حرفها میگیرد، اما حتی روانشناسان نیز تا حدی با مردم عادی همعقیدهاند. روانشناسان میگویند احتمال پرتوقعشدن یکدانهها زیاد است، چون آنها از وقتی چشم باز کردهاند فقط خودشان را دیدهاند و پدر و مادری که همه توانشان را برای جلب رضایت آنها گذاشتهاند.
اینها میگویند اگر تکفرزندها به همین شیوه بزرگ شوند و خودشان نیز تلاشی برای تغییر رفتارشان در بزرگسالی نکنند روزی که از دنیای امن خانوادگی کنده میشوند و وارد دنیایی میشوند که در آن کسی با کسی تعارف ندارد و بیجهت قربان صدقه دیگری نمیرود، دچار سرخوردگی میشوند.
تکفرزندها گرفتار سرخوردگی میشوند، چون میبینند که در دنیای خارج از خانه همه چیز وفق مرادشان پیش نمیرود و مردم مثل پدر و مادر حاضر نیستند گوش به زنگ خواهشهای آنها باشند. بیشتر تکفرزندها وقتی سرخورده میشوند بلافاصله گرفتار فشارهای روانی و ناامیدی نیز میشوند، چون به باور آنها مردمی که در اجتماع حضور دارند همواره با رفتار و گفتارشان به آنها توهین میکنند و این کار را با نیت قبلی نیز انجام میدهند.
حتما برای همین است که تکفرزندها از جمعهایی که درآنها احتمال جریحهدار شدن احساساتشان وجود دارد دوری میکنند و با کسانی که منافع آنها را به خطر میاندازند ارتباط برقرار نمیکنند.
بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع) بیانیهای را در واکنش به نامه نگاری اخیر روسای قوای مجریه و قضائیه صادر کرد.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
هنوز وصایای حضرت روح الله(ره) و نصایح دلسوزانه رهبر معظم انقلاب برای حفظ اتحاد و همدلی میان مسئولان و کارگزاران نظام از یاد نرفته و همچنان توصیههای مکرر ایشان در گوش دلسوزان و دلبستگان انقلاب اسلامی میپیچد که دوباره شاهد علنی شدن اختلافات داخلی میان برخی مسئولان کشور در فضای عمومی جامعه هستیم.
اگرچه هیچ مجموعهای را خالی از اختلاف و کاملاً یکدست نمیتوان یافت، اما آنچه که دل ملت شریف ایران را به درد میآورد و موجب امیدواری دشمنان قسم خورده نظام میشود، طرح علنی اختلافات بین سران نظام است.
آنچه که باید در تاریخ ثبت و ضبط شود، اختلافهای داخلی و برداشتهای سلیقهای از قانون نیست بلکه اتحاد و یکپارچگی ملت ایران و صفوف به هم فشرده شده امت اسلامی در برابر جبهه کفر و شرک و نفاق است.
رؤسای محترم قوه قضائیه و مجریه!
مگر نمیبینید صحنه را، تجهیز را، صفآرائىها را، دهانهاى با حقد و غضب گشوده شده و دندانهاى با غیظ به هم فشرده شده علیه انقلاب و علیه امام و علیه همه این آرمانها و علیه همه آن کسانى که به این حرکت دل بستهاند، پس اینگونه نامه پراکنیها چه معنا دارد؟
در شرایطی که کشور بیش از گذشته به همدلی و اتحاد کلمه مسئولان نظام برای خدمت رسانی مضاعف و رشد و پیشرفت و بالندگی نیاز دارد اینگونه نقش آفرینی و بازی در پازل دشمنان در روند دستیابی به آرمانهای بلند انقلاب اسلامی جایی نداشته و ندارد.
اگرچه معتقدیم مسئله اصلی کشور چیزی به جز پرداختن به بازدید رئیس قوه مجریه از زندان اوین است، اما از حضرت آیتالله شاهرودی به عنوان رئیس هیئت عالی حل اختلاف قوا میخواهیم به مسئولیت تاریخی خود متعهد بوده و قضیه اخیر را به بهترین نحو ممکن تدبیر کنند.
ما دانشجویان بسیجی نیز از طرفین میخواهیم با احترام کامل به این نهاد حقوقی، به حکمیت و داوری وی پایبند بوده و به حل و فصل این مسئله فرعی بپردازند.
در پایان ضمن تأکید بر بیانیه قبلی و با هشدار نسبت به مسئولان در خصوص ادامه نامه پراکنیها و طرح علنی اختلافات اعلام میکنیم؛ در صورت ادامه روند موجود، تردیدی برای ملت ایران حاصل نخواهد شد که اختلاف افکنان به دنبال خدمترسانی و رفع مشکلات جدی کشور نخواهند بود و البته آنان جایی در بین ملت متحد و مقاوم و انقلابی ایران نخواهند داشت.
بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع)
مسولین تبریک!
زن ایرانی این بار هم در مجامع بین اللمللی هنری درخشید ودوربین ها اورا برای تاریخ ثبت کردند.
بار دیگرزن ایرانی را ستایش کردند در حالی که از ارتفاعی پست بالا می رفت که این بار نه برفراز افتخار نجابت که برای تن فروشی اش برای وطن فروشی اش برای عریانیش برای به لجن کشیدن قرن ها تمدن نجابت زن ایرانی برای او هورا کشیدند!!
برایش کف می زدند که این چنین مغرور وبه یاد ماندنی تمام قد زنی که سالهاست بر مسند هنر از بیت المال مسلمین روزی می برد در مقابل پیامبر اسلام(ص)از روی پهلوی شکسته ی حضرت زهرا(س) ردمی شود ومشت بر دهان مبارک زینب (س)می زندآن هم در حالی که نه بر فرش قرمز بلکه برخون هزاران شهید رقص می کند...
هرزه گان عالم سرمست در آغوش کشیدن ناموس ایرانیان آب از دهانشان جاری گشته وسناریوی برهنگی دیگری را در سر می پرورانندو به غیر تمان بر نمی خورد.؟!
به خدا سوگند! جای آن دارد که بمیریم که این با رنه به نام رضاخان میر پنج که به نام فرهنگ و تمدن اسلامی ایرانی ناموس ایرانی را در ملا عام برهنه می کنندآن هم نه به تهدید بلکه این خود زن ایرانی است که برای در آغوش کشیدن قاتلین حسین (ع)
نفسهایش به شماره افتاده...
مسولین جای آن دارد بمیریم که این زن که از قضا نامش هم نیکی است سالهاست همه ی خوبیها ونیکی های زن مسلمان ایرانی را به سخره گرفته و شما مغبون چشمهای سبزش تنها نگاه کردید وبرخی هم البته به نشانه ییشرفت زن ایرانی لبخند زدید که شما به سیره سبز علوی خیانت کردید!
ای کاش زمین مارا ببلعد !که زمین هم ما زباله های تاریخ را در خود جای نخواهد داد .به دنبال مقصر نگردید که یار در خانه است مگر ما نبودیم که از این چشم سبزها حمایت کردیم تا جایی که برای پیشبرد اهدافشان بنا شد دیگر فیلمی توقیف نشود!
چه کسانی سبک زندگی این به اصطلاح هنرمندان را بر درو دیوار شهرها ورسانه های جامعه ی اسلامی نقش زدند؟ آن وقت نیروی انتظامی از بد حجابی می گوید؟! که این خود تخفیف بی حجابی است . آقای رادان به سراغ معلول رفته اید که علت همین به اصطلاح هنرمندانند که فرهنگ ما را برهنه ساخته و در دانشگاه سینمای ایران فرهنگ برهنگی را برای سرمایه های معنوی ایران معلمی کنند.مسولین چرابا خودتان تعارف دارید که الناس علی دین ملوکهم .
منتظر چه رسوایی دیگری هستیم ؟! به خدا سوگند پروژه ی برهنگی چشمهای سبز دیگری در راه است .استدعا می کنم بیش از این آبروی زن مسلمان را نبریم . انسان تراز جمهوری اسلامی که بناست فرهنگ و تمدن اسلامی ایرانی را صادر کند این است ؟!این است حاصل تاکیدات رهبری ؟! تنها سلمان رشدی باید اعدام شود ؟تنها فیلم سازیهودی به اسلام اهانت کرده ؟ چرا در سینماهای ایران بردگان شهوت و برهنگی می بالند و ستاره می شوند؟ مار ا چه می شود؟!
اگر هنوز مسولین راه تسامح می روند و تساهل می پراکنند مردان با غیرت ما چرا ساکت نشسته اند ؟ زنان عفیفه ی ماچرا فریاد نمی کنند؟جامعه ی هنری ما چرا دهان بسته و خفته است ؟بسیجیان ولایی چرا کاری نمی کنند ؟ لابد مسولین فرهنگی و هنری نیکی جان را در فرودگاه امام (ره)به انتظار نشسته اند تا در چشمان سبزش چشم بدوزند و آنچنان نرم و آهسته که چینی نازک تنهاییش ترک بر ندارد او را به پوشیدن جوراب دعوت کنند ! و حلقه ی گل بر گردنش بیاویزند که حرمت نان و نمک ایرانی را هم نگاه نداشته چه برسد حرمت مسلمانی را!
رسوایی بس است دیگر! این یک بانوی مسلمان ایرانی ا ست که می پرسد تا به کی باید نظاره گر به لجن کشیدن شرافت هنرمند ایرانی باشیم؟ چند درصد زنان ایرانی مسلمان و غیر مسلمان ما موفقیتشان را دربرهنگی ساق پایشان جستجو می کنند؟ مسولین پاسخ دهند چگونه با این رسوایی برخورد خواهید کرد؟ نمایندگان مجلس پاسخ دهند.مسولین فرهنگی پاسخ دهند.مسولین هنری پاسخ دهند.مسولین سینمایی پاسخ دهند.شورای عالی انقلاب فرهنگی این برهنگی فرهنگی را چگونه پاسخ می دهد؟مسولین نهاد زن و خانواده ی ریاست جمهوری !از شان به تاراج رفته زن مسلمان چگونه دفاع خواهید کرد؟رسانه های متعهد پاسخ دهند.نیروی انتظامی چگونه به استقبال جنبش چشم سبزهای سینمای ایران خواهد رفت؟ قوه ی قضاییه پرونده ی برهنگی را چگونه بررسی خواهد کرد؟
و اینک من بانوی مسلمان ایرانی در محضر خداوند در حالیکه بغض گلویم را می فشارد از مدیران فرهنگی هنری و قضایی در پیشگاه مدیر مهربان عالم امکان حضرت مهدی (ع)عرض شکایت دارم .مولای من! بنا بود این مدیران از مادر بزرگوارتان حضرت زهرا (س) برای زن ایرانی الگو بسازند! بنا بود فرهنگ رسانه ای ما لبیک به هل من ناصر سرور آزادگان حسین (ع )باشد .مولای من شرط بود که ماهم زیبایی را از چشم زینب (س) ببینیم و به اقتدار زن مسلمان ایرانی مفتخر باشیم ولی آقاجان احساس حقارت قلبم را پاره کرده . آقاجان!ببینید چگونه پرده های نجابت زن ایرانی را می درند و مدیران و مسولین به لابی های سیاسی شان می اندیشند! آنهم زمانی که رهبری نجابت به خرج می دهند و صد ها بار به مسولین تذکر داده اند! آقاجان! گفتند جامعه ی مهدوی وبه عشق جامعه ی مهدوی در همه ی انتخابات شرکت کرده ام و دغدغه ی انتخاب اصلح داشته ام.آقاجان !بارها به سینما رفتم تا از صنعت سینمای نظام اسلامی حمایت کنم به تصور سینما و هنر مند متعهد به ارزشهای مهدوی ولی هر بار نا امیدتر برگشتم که جریان غالب سینمای ایران سکولار است و ارزشهای جامعه ی مهدوی را به سخره گرفته . مولای من !من خود خاکستریم ولی می خواستم درسایه ی مدیران مومن به انسان تراز اسلام نزدیک شوم که برخی مدیران مسلمان هستند ولی مدیریت اسلامی نمی دانند! آقاجان! آقاجان !انتقام ماهیت مسخ شده ی زن مسلمان ایرانی را از هر آنکسی که به دست و زبان و قلم حتی به لبخندی و سکوتی جریان بردگی شیطان را در جامعه ی ما رقم زد بستان که امروز زنان دیگر جوامع به ما چشم دوخته اندو کنایه می زنند که ما لا اقل دین نداریم ولی شما که مسلمانید چرا ننگ برهنگی بر پیشانی دارید؟! ای کاش در زمین فرو روم دیگر جای آن دارد که بمیرم...
آقاجان !برای مسلمانی ما دعا کنید که ما شرمسار انسانیتیم ما شرمسار شهداییم ما نمک اهل بیت (ع)را خوردیم و نمکدان شکسته ایم برای هدایتمان دعا کنید.
منصوره صامتی