سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کبوتر نامه بر
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 92 اردیبهشت 15 توسط یک طلبه | نظر بدهید

من به لنکرانی رأی می‌دهم چون آیت‌الله خوشوقت فرمود: "بروید دست همین شیرازی را بگیرید برای ریاست جمهوری بیاورید"؛

من به لنکرانی رأی می‌دهم چون علامه مصباح به او گفت: "در شما متعین است و هیچ راه گریزی نیست چون پای دین و ولایت و شهدا وسط است".

lankaranimesbah.jpg




نوشته شده در تاریخ جمعه 92 اردیبهشت 13 توسط یک طلبه | نظر

من به لنکرانى رأى میدهم چون با 220 سفر استانى اش (که در بعضى استانها به 8 سفر هم رسید، اشراف خوبى بر اوضاع کشور یافته است. من به دکتر لنکرانى رأى می دهم چون با وجود درآمد حلال و کلان شغل سختش،ساده زیستى پیشه ى خود ساخته است. من به دکتر لنکرانى رأى می دهم چون وقتى وزیر شد براى ساده زیستى از خیر پژو405اش هم گذشت. من به دکتر لنکرانى رأى مى دهم چون در مراسم تودیعش تمام سالن 5دقیقه به افتخار او و به پاس زحماتش کف مى زدند. من به دکتر لنکرانى رأى مى دهم چون وقتى در گوگل هم بزنیم(بهترین وزیر دولت نهم) نام و عکس او شایان مى شود. من به دکتر لنکرانى رأى مى دهم چون پایه گذار طرح عدالت گستر پزشک خانواده شد و آن را در تمام روستاهاى زیر20000نفر اجرا کرد. من به دکتر لنکرانى رأى مى دهم چون وقتى به پیرمرد بهداشت ایران(دکتر مرندى) گفتند اولین چیزى که پس از شنیدن باقرى لنکرانى به ذهنتان مى رسد چیست؟ که ایشان جواب دادند:بسیار انسان تیزهوش دلسوز خدوم. من به دکتر لنکرانى رأى مى دهم چون در دوران وزارتش قرآن محورى را تا جایی گسترش داد که با وجود معاونت دانشجویی فرهنگى در وزارتخانه اش، در تمام دانشگاههاى علوم پزشکى مراکز قرآن و عترت را پایه گذارى کرد. من به دکتر لنکرانى رأى مى دهم چون از شایستگیهاى دکتر جلیلی بیش از همگان بهره خواهد برد. من به دکتر لنکرانى رأى مى دهم چون آن موقع که جوان ترین وزیر کابینه بود و سابقه کلان کشورى و حتى استانى هم در کارنامه نداشت چنان در وزارتش درخشید که در دولت به عنوان وزیرى با بهترین عملکرد و بیشترین پایبندى به میثاق نامه دوازده بندى رئیس جمهور از وى تقدیر شد(شرحش را باجستجوی نام ایشان در سایت هفته نامه پرتو بخوانید) من به دکتر لنکرانى رأى مى دهم زیرا در بحبوحه ى جنگ و کمبود امکانات در دهه 60 و 70 با وجود این که با یک دعوت نامه مختصر از پدرش و همچنین هوش بالایش به راحتى توانایی تحصیل در بهترین دانشگاههاى آمریکا را داشت، در کشورش کنار مادر سیده اش ماند و به یکى از جوانترین استادتمامهاى بومى کشور تبدیل شد. من به دکتر لنکرانى رأى مى دهم چون در کوران فتنه و أین عمار گفتن ولیمان، کانون فرهنگى بصیرت را در شهرش با همراهى چندتن از نخبگان و متخصصان شهر راه انداخت. من به دکتر لنکرانى رأى مى دهم چون شخصیت علمى اش و سابقه ى بیش از سى ساله او در محیط دانشگاه، در دوران حساسى که ما نیاز مبرم به جهاد علمى داریم یارى رسان شکستن مرزهاى دانش است. تمام محتواى این متن باجستجوى عبارات کلیدى آن در جستجوگرها قابل سندیابى است. والعاقبة للمتقین




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 92 اردیبهشت 12 توسط یک طلبه | نظر بدهید
این چهار نفر درباره لنکرانی چه می گویند؟
 

وبلاگ نهضت ساخت پوستر برای دکتر لنکرانی در حمایت از وی پوستری را منتشر کرده است که جهت دریافت آن در اندازه اصلی، می توانید اینجا کلیک کنید.





نوشته شده در تاریخ جمعه 92 اردیبهشت 6 توسط یک طلبه | نظر بدهید

اینفوگرافیک | 28 سؤال درباره سبک زندگی

آسیب‌شناسی سبک زندگی در بیانات رهبر انقلاب اسلامی؛ مطرح‌شده در بیانات در دیدار با جوانان خراسان شمالی 91/07/23





نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 92 اردیبهشت 5 توسط یک طلبه | نظر بدهید

20 توصیه حضرت آیت الله خامنه ای در خصوص وظایف رسانه‌ها در انتخابات

«رسانه‌هاى الکترونیکى و اینترنتى متأسفانه موجب شده‌اند که افراد بى‌محابا علیه یکدیگر حرف بزنند، بد بگویند. باید از طرف مسئولین کشور براى این هم یک جورى تدبیر بشود. ولى عمده این است که خود ما مردم، خودمان را مقید کنیم به اخلاق اسلامى؛ خودمان را مقید کنیم به قانون910101... واقعاً یکى از چیزهائى که ما همه‌مان باید توجه کنیم، به مردم هم باید بگوئیم، یاد بدهیم که توجه بکنند این است که: به صرف توهم این که حالا این کار مصلحت دارد، دستشان را، یا قلمشان را، یا وبلاگشان را آزاد نکنند که هر چه به دهنشان آمد، آن را بگویند.    89/10/07

 




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 92 اردیبهشت 4 توسط یک طلبه | نظر بدهید

این متن خاطره یک روحانی جوان است که نقل از خبرگزاری دانشجو است و پیشنهاد می‌دهم تا انتها آن را بخوانید.

بگذارید از اول سفر برایتان بگویم سفری که با خواهران دانشجو جهت زیارت مشهد مقدس برگزار شده بود از میان اتوبوسی که ما با آن‌ها همسفر بودیم حداکثر چند نفر انگشت شمار با چادر الفت داشتند.

لذا وقتی وارد اتوبوس شدم کمی ترسیدم از اینکه عجب سفر سختی در پیش دارم. نمی‌دانستم با این همه بی‌حجاب و... چگونه باید برخورد کنم مخصوص چند نفر از آن‌ها که خیلی شیطنت داشتند ناچار مثل همیشه به ناتوانی خود در محضر حضرت وجدان عزیز اعتراف کرده و دست به دامن صاحب کرامت امام ثامن حضرت رضا (ع) شدم.

یکی از اتفاقاتی که باعث شد خستگی سفر را به طور کلی فراموش کنم لطف خدا در اجرای امر به معروف و نهی از منکر بدون چماق بود.

داستان از اینجا شروع شد روز اول تصمیم گرفتم برای چادر سخت گیری شدید نکنم لذا چند نفر از دختران دانشجو که سوئیت آن‌ها معروف به سوئیت اراذل و اوباش بود (اسمی که بچه‌ها بخاطر شیطنت بیش از اندازه برایشان انتخاب کرده بودند و خودشان هم خوششان می‌آمد) و به قول همه همسفران دردسر سازهای سفر بودند تصمیم گرفتند به صورت دسته جمعی برای خرید به بازار بروند اما چون تا به حال به مشهدمقدس نیامده بودند و به قول یکی از آن‌ها فقط به خاطر تفریح سفر مشهد آمده بودند؛ لذا از من خواستند که به عنوان راهنما با آن‌ها بروم من هم با تردید قبول کردم وقتی که به راهروخروجی هتل آمدند متوجه وضعیت و پوشش بسیار نامناسب آن‌ها شدم لذا سرم را پایین انداختم و کمی خودم را ناراحت و خجالت زده نشان دادم.

سرگروه بچه هاکه متوجه قضیه شده بود با تعجب گفت: حاج اقا مگر چادر برای بازار رفتن هم الزامی است؟

گفتم: از نظر من نه! ولی به نظر شما اگر مردم یک روحانی را با چند نفر دختر بدون چادر ببینند چه فکری می‌کنند؟

یکی از بچه‌ها بلند گفت: حق با حاج آقا است خیلی وضعیت ما نا‌مناسب است هرکس ما را با این پوشش با حاج آقا بیند یا گریه می‌کند یا می‌خندد و یا از تعجب اشتباهی با تیر چراغ برق تصادف می‌کند

بقیه غیر از دو نفر حرف او را تایید کردند ولی یکی از مخالفان گفت: حاج آقا من و مادرم و تمام خانواده ما در عمرمان یکبار هم چادر نپوشیده‌ایم لذا نه تنها بلد نیستم! بلکه از چادر متنفرم! من دوست ندارم با چادر خودم را زندان کنم! حیف من نیست که زیر چادر باشم اصلا وقتی چادری‌ها را می‌بینم حالم به هم می‌خورد و دلم می‌خواهد دختران چادری را خفه کنم.

گفتم: به فرض که حق با شما است ولی خود شما هم اگر یک روحانی را با دختران مانتویی ببینی در بازار تعجب نمی‌کنی؟ اصلا برای تو قابل تصور است یک روحانی مسوول دختران بی‌چادری باشد؟ گفت: قبول دارم ولی سخت است چادر پوشیدن!

گفتم: حالا شما یکبار امتحان کنید یکبار که ضرر ندارد تا بعد از آنکه می‌خواهید وارد حرم امام رضا بشوید و چادر الزامی است حداقل یاد گرفته باشید که چگونه چادر سر کنید.

بالاخره با بی‌میلی تمام چادر بر سر کرد و گروه 7 نفره اراذل اوباش که 4 نفر آن‌ها شاید اولین بارشان بود چادر بر سر می‌کردند مثل بچه‌های خوب و مثبت همراه من به راه افتادند.

اگر کسی اولین بار آن‌ها را می‌دید می‌گفت گروه امر به معروف خواهران هستند!

اما اصل قضیه از وقتی شروع شد که یک دزد کیف قاپ به کیف‌‌‌ همان دختر مخالف چادرکه می‌خواست دختران چادری را با دست خود خفه کند! حمله کرد.

ولی وقتی آن آقا دزده می‌خواست کیف دستی آن خانم را که پر پول بود بدزدد به علت اینکه آن دخترخانم چادر بر سر داشت موفق به گرفتن کیف او که قسمتی از آن زیر چادر بود نشد و قضیه به خوبی تمام شد.

همین که این اتفاق به ظاهر ساده افتاد‌‌‌ همان خانم پیش من آمد و گفت:

حاج اقا چادر هم عجب چیز خوبی است و من نمی‌دانستم.

فکر نمی‌کردم چادر اینقدر به‌دردم بخورد. حاج‌ آقا بخدا هیچ وقت در عمرم به اندازه‌ای امروز که با چادر به بازار آمدم احساس امنیت نکرده بودم.

وقتی این حرف‌ها را به من می‌گفت من در رویای خودم غرق شده بودم و پیش خودم می‌گفتم:

خدایا‌ای کاش همه بچه مذهبی‌ها که خاک پای همه آن‌ها طوطیای چشم من است می‌دانستند که لذت و اثر امر به معروف و نهی از منکر بدون چوب و چماق چقدر زیاد است و برعکس اثر معکوس تذکر دادن با تندی و خشونت و چوب و چماق چقدر زیاد است.

و تعجب و لذت زیارت امام رضا برای من آن زمان زیاد شد که دیدم تا آخر سفر آن خانمی که حاضر نبود به هیچ وجه چادر بپوشد هیچ چیزی حتی خنده دیگران و خانواده مخالف چادر نتوانستند چادر را از سر این دختر خانم که از مدیران محترم اراذل و اوباش دانشگاه بود بردارد!

 




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92 اردیبهشت 3 توسط یک طلبه | نظر بدهید

حضرت آیت‌الله مصباح یزدی:

ما باید نامزد اصلح را بشناسیم و به دیگران معرفی کنیم تا بتوانیم زمینه خدمت به دین را فراهم کنیم.




مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.