می دانم دلت به درد آمده است از اینکه به راحتی با زخم زبان به تو سیلی می زنند عیبی ندارد یاد چادر خاکی مادرت زهرا بیوفت، چادرت نشانی از چادر خاکی زهرا دارد.
نشریه بخارا در آخرین شماره خود، به زنان چادری توهین کرد. این نشریه که به مدیریت علی دهباشی منتشر میشود، در قالب انتشار شعری از منصور اوجی زنان چادری را به کلاغ تشبیه کرد. در این شعر، زنان چادری به استهزاء به کلاغ تشبیه شدهاند.
زمانه عوض شده خوبی را بدی و بدی را خوبی جلوه می دهند همان ها که آزادی را سر می دهند نمی فهمند که در سر کردن چادر هم آزاد هستی .
به حرمت آن شهیدی که شاید این روزها را دیده بود و در وصیت نامه اش سیاهی چادرت را برتر از که سرخی خونش دانست، همه دردها را به جان بخر.
از این و آن توقع نداشته باش که از تو دفاع کنند مهم خود تو هستی. نمی دانم چشم امید داری که حرمت چادرت را نمایندگان چادریت فریاد بزنند یا نه اگر هم داشته باشی توقع ات به حق است.
ناراحت نباش که به تو بی احترامی کردند خوشحال باش که توانسته ای نامحرمان را ناامید کنی اصلا اگر غیر از این بود باید در چادرت شک می کردی. چادر سنگری شده برای تو، تا دشمنان پشت دروازه های حیای تو بماند و مجبور به چرندگویی شوند.
من چادرم را دوست دارم | ||
به نقل از کیهان، من چادرم را دوست دارم، چرا که سیاهیش نشانه رفته و بر زمین نشانده است هرچه سیاهی و ظلمت را، هرچه نگاه زهرآلود را! من چادرم را دوست دارم، چرا که سنگینی نجابتش، خم کرده است کمر دشمنان را و حصار امن و ایمنش، نقش برآب کرده است نقشههای بدخواهان و هرزهدلان را!
من چادرم را دوست دارم، چرا که سلاح من در جنگ نرم با دشمن است و خاکریزهای آنان را چه ماهرانه فتح میکند. بدون این سلاح قافیه جنگ را از همان ابتدا باختهام و با آن، جبهه اراده و فکر و عزم دشمن را سنگر به سنگر فتح کردهام! من چادرم را دوست دارم و آن احساس زیبا، امنیت و آرامشی که از داشتنش دارم، هیچگاه با نگاههای سنگین عوض نمیکنم!
من چادرم را دوست دارم، چرا که مرا یاد کوچههای غریب مدینه میاندازد، یاد چادر خاکی زهرای اطهر(س) و چه پیوند زیبایی بین چادر فاطمه(س) و ولایت علی(ع) است. شاید اگر آن روز حرمت چادر زهرا(س) حفظ میشد، به زیر دست و پا نمیافتاد، هیچگاه علی(ع) خانهنشین نمیشد! من چادرم را دوست دارم، چرا که هرگاه میایستم و آن را با افتخار به سر میکنم، به یاد هزاران شهیدی میافتم که بر خاک افتادند تا زنان ایران زمین با وقار بایستند! سرخی خونشان فرش انقلاب شد تا سیاهی چادر زنانی چون من برافراشته بماند، در سطر سطر وصیتنامههایشان اینگونه مرا به رعایت حجاب سفارش کردند: «خواهرم، محجوب باش و باتقوا، که شمایید که دشمن را با چادر سیاهتان و تقوایتان میکشید. حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را میبینی و دشمن تو را نمیبینید.» (1) من چادرم را دوست دارم، چرا که به این سخن گهربار مولایم علی(ع) یقین دارم که فرمودند: «بهترین لباس، لباسی است که تو را از خدا به خود مشغول نسازد» و چادر مصداق کامل این گفتار است، برترین پوششی است که مرا به خدای مهربان وصل میکند و مرا از هرچه غیر اوست جدا میسازد. من چادرم را دوست دارم، چرا که همین سخن رهبر و مقتدایم امام خامنهای برایم بزرگترین و قاطعترین حجت است که در بحث حجاب و عفاف فرمودند: «چادر یک نشانه ملی است، هیچ اشکالی هم ندارد. هیچ منافاتی با هیچ نوعی تحرکی هم در زن ندارد. اگر واقعا بنای تحرک یا کار اجتماعی و کار سیاسی و کار فکری باشد. لباس رسمی زن میتواند چادر باشد و همانطور که عرض کردم چادر بهترین نوع حجاب است.» (2) من چادرم را دوست دارم، چرا که شاید مُحرمی، این افتخار نصیبش شود که خیمهگاه عزاداران حسینی گردد. آن روز که پسرم بیاید و چادر مرا بخواهد و با همبازیهایش در کوچه عزای حسین(ع) برپا کند!
من چادرم را دوست دارم، چرا که چادر برای من نماد عفاف است و حجاب، نماد نه گفتن به تمام آرزوهای رنگارنگ دنیایی، نماد فاطمهوار زیستن و خدایی شدن! من چادرم را دوست دارم... ___________________ 1-فرازی از وصیتنامه شهید رحیم آنجفی 2-دیدار رهبر معظم انقلاب با اعضای شورای فرهنگی اجتماعی زنان، سال 1370 |
یه مدتیه از گوشه وکنار می شنویم که هوا گرمه و تابستونه و نمی تونیم چادر بپوشیم به مادر خودم گفتم : گرمت میشه وقتی عبا می پوشی؟ گفت حتی اگه یخورده گرمم بشه مگه اتفاقی میافته یا بستنی ام که آب شم بعدش ادامه داد : این پوشش حتی اگه باعث افزایش چند درجه ای گرما بشه ارزش این رو نداره که جلوی بسیاری از مزاحمت ها رو بگیره ؟
چند وقت پیش نوشته ای در مورد چادر نوشتم . یه بنده خدایی کامنت گذاشت که یعنی چی چادر بپوشیم ؟ چادر بغیر از اینکه زن رو مثل هیولا کنه کار دیگه ای نمیکنه ! چندروزی به این حرفش فکر میکردم و به این نتیجه رسیدم که میشه زن چادری که در شب هست رو به قرص ماه تشبیه کرد که زیبایی آسمان سیاه اون رو قشنگ تر وجذاب تر میکنه والبته در عین حال اُبُهت زن چادری اونقدر بالا میره که باعث افزایش احترام به اون در جامعه میشه .
گاهی وقتا می بینم که می نویسن چه اشکالی داره که زن واسه نماز خوندن تو خونه خودش که نامحرم نیست بدون چادر ولی با بلوز ودامن نماز بخونه ! بله هیچ مشکلی نیست ولی ترسم از اینه که این پوشش رو به مرور زمان تغییر بدن یادمه ایامی که در مدرسه راهنمایی درس می خوندیم به مادر بزرگ فحش می دادن البته به شوخی و بعد پیشرفت کرد و به نوبت خاله ، عمه و فحش به مادر شوخی شد که پارسال تو سربازی که محیطی متشکل از بچه های چند شهر بود دیدم که راحت به خانواده و خواهر همدیگه فحش می دادن به شوخی!!!!!!!!!!!!!!!!
حالا هم حرفم اینه که امسال چادر رو برداشتن وبه ترتیب سال های دیگه شال رو بر میدارن ومانتو نازک وکم کم .... واما در مورد تحمل کردن گرمای چادر خواهر من جنسش که برزنت نیست که نتونی تحمل کنی یعنی تحمل شنیدن متلک آسون تر از تحمل گرمای یکی دو درجه ست؟ ولی اگه گرمت شه و خدا شاد بشه بهتر نیست دیشب تو قرآن خوندم خدا میگه به عهد من وفا کنید تا به عهدی که دادم عمل کنم راستی ترسم از آن روزیست که تو نماز خوندن بگیم خدا که میدونه زیر لباس چی به چیه چه اشکالی داره همونطور که مرد می تونه با یه لباس ساده نماز بخونه ما هم بخونیم غریبه که نیست تو خونه خودم نشستم می دونی که گذر زمان همه چی رو تغییر می ده حواسمون باشه که تغییر نکنیم با گذر زمان و با طوفان ها این ور اون ور نشیم
اما حرف آخر در مورد حجاب(البته از نگاه رهبر) اینه :
مثلاً بیاییم با خودمان فکر کنیم که حجاب داشته باشیم، اما چادر نباشد؛ این فکر غلطى است. نه اینکه من بخواهم بگویم چادر، نوع منحصر است؛ نه، من مىگویم چادر بهترین نوع حجاب است؛ یک نشانهى ملى ماست؛ هیچ اشکالى هم ندارد؛ هیچ منافاتى با هیچ نوع تحرکى هم در زن ندارد. اگر واقعاً بناى تحرک و کار اجتماعى و کار سیاسى و کار فکرى باشد، لباس رسمى زن مىتواند چادر باشد و - همانطور که عرض کردم - چادر بهترین نوع حجاب است.
البته مىتوان محجبه بود و چادر هم نداشت؛ منتها همینجا هم بایستى آن مرز را پیدا کرد. بعضیها از چادر فرار مىکنند، به خاطر اینکه هجوم تبلیغاتى غرب دامنگیرشان نشود؛ منتها از چادر که فرار مىکنند، به آن حجاب واقعى بدون چادر هم رو نمىآورند؛ چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار مىدهد!
من برای تو جشن تولد می گیرم اما اگر آمدی و من نبودم سر مزارم بیا... |
||
آقا جان بیقرار توئیم و می دانیم که یار خوبی برایت نبوده ایم اما دلهایمان بی قرار عطر حضور است. آقاجان تا زنده ام برای روز میلادت جشن می گیرم اما اگر اسیر خاک شدم و روی تو را ندیدم و تو آمدی، به حرمت بیقراری جانسوز دلم، سر مزار من هم بیا و فاتحه ای بخوان که دم مسیحائیت آرامش قلب بیقرار من باشد تا خاک مزارم منت سنگینی قلبم را فراموش کند.
|
||
ولوله ای در شهر به راه افتاده، گویی خبری در راه است. جوان و نوجوان با شور و هیجان مشغول آذین بندی کوچه و خیابان اند. شهر قم اما، تب و تاب دیگری دارد، تبی بیشتر از همه کشور؛ جمکران میعادگاه عاشقان فرزند زهرا آماده حضور میهمانان هستند.. مردم قم فردا میزبان همه مسلمانان اند. نیمه شعبان زاد روز میلاد دردانه سلاله زهرا است. شیعیان برای سالروز میلاد امام حاضری که از دیده ها غایب است سر از پا نمی شناسند. هر سال در این روز با جان و دل برای برگزاری جشن باشکوهی تلاش می کنند مخصوصا جوانان و نوجوانان که با ساخت خیمه از پارچه های رنگی شب میلاد را بیرون از خانه و در خیمه ها سپری می کنند به نشانه ان که منتظر و بیقرار موعود هستند و آسایش خواب در خانه را با لذت شیرین انتظار در کوچه پس کوچه های شهر عوض نمی کنند. شهرمقدس قم و مسجد مقدس جمکران در این روز پذیرای خیل عظیمی از شیعیان سراسر جهان و حتی مردمی از دیگر ادیان است. در این روز مبارک عاشقان مهدوی، پیاده و سواره خود را به مسجد جمکران می رسانند و این روز را جشن می گیرند. ایران سراسر غرق شور و شعف است و همه مردم و گروه ها و هیات ها برنامه های ویژه ای را اجرا و ارادت خود نسبت به امام شان را بیان می کنند. باشکوه ترین جشنی که در طول سال برگزار می شود جشن انتظار فرج است. در آیات و روایات الهی از سوی ائمه اعمالی برای تعجیل در ظهور امام زمان (عج) ذکر شده است از قبیل : دعا و انتظار برای فرج ، خودسازی و آمادگی برای یاری حضرت ، دعای همگانی شیعیان و منتظران برای فرج ، زمینه سازی و دگر سازی که همه این ها حول محور دعا می چرخند و در این شب گرانقدر علاوه بر جشن و سرور، مراسم های دعا برای تعجیل در فرج امام عصر (عج) نیز برگزار می شود.
آقاجان تا زنده ام برای روز میلادت جشن می گیرم اما اگر اسیر خاک شدم و روی تو را ندیدم و تو آمدی، به حرمت بیقراری جانسوز دلم، سر مزار من هم بیا و فاتحه ای بخوان که دم مسیحائیت آرامش قلب بیقرار من باشد تا خاک مزارم منت سنگینی قلبم را فراموش کند. به امید روزی که برای آمدنت کوچه ها را آذین بندی و چراغانی کنیم
نمی دانم در آن روز هستم یا نه............
|